ناترازی پنهان در شبکه بانکی ایران (۱۳۹۳-۱۳۹۶): تحلیل چیستی و ریشه ها

نوع محتوی: گزارش
زبان: فارسی
شناسه ملی سند علمی: R-1332569
تاریخ درج در سایت: 16 آذر 1400
دسته بندی علمی:
مشاهده: 500
تعداد صفحات: 66
سال انتشار: 1400

فایل این گزارش در 66 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این گزارش:

چکیده گزارش:

برخلاف تصور رایج، اعسار در شبکه بانکی تنها به معنای ناترازی نقدینگی (ناتوانی بانک از پرداخت سپرده ها در اثر هجوم سپرده گذاران) نیست، بلکه شکاف بزرگ بین دارایی و بدهی شبکه بانکی (اعسار ترازنامه ای) حتی در شرایطی که بانک با هجوم سپرده گذاران مواجه نشده نیز اعسار بانکی تلقی می شود. ناترازی یا اعسار ترازنامه ای در سایر کشورها، معمولا در اثر انقباض ناگهانی اقتصاد یا سقوط یکی از بازارهای دارایی رخ می دهد که ناگاه ارزش دارایی های بانک را تنزل می دهد و تعادل دارایی ها و بدهی های بانک را به هم می زند. اما در ایران علت اساسی بروز ناترازی در شبکه بانکی، عدم تناسب دائمی سرعت رشد بدهی ها با قابلیت رشد دارایی های شبکه بانکی به ویژه در سال های ۱۳۹۶-۱۳۹۳بوده است. با اینکه در اقتصاد کشور به سبب افت نرخ تورم، پایین بودن متوسط نرخ رشد اقتصادی (غیرنفتی)، رکود مستغلات و کاهش امکان سودآوری از منشا تزریق درآمد نفت و واردات (مشابه دهه ۱۳۸۰)، قابلیت سودآوری و کسب بازدهی به طور معنا داری افت کرده است، اما سرعت رشد بدهی های بانک ها (رشد نقدینگی) به طور متناسب کاهش نیافته است. نرخ بهره بالا عامل اصلی در رشد شدید شکاف دارایی- بدهی بانک ها بوده است. تداوم این وضعیت و عدم علاج آن، گرچه ممکن است بانک ها را تا مدتی حتی طولانی فعال نگاه دارد، اما مخاطرات و پیامدهای جنبی منفی و مخربی بر اقتصاد کشور به جای گذاشته و خواهد گذاشت. ازجمله این پیامدها می توان به این عوامل اشاره کرد: ۱. عدم کاهش و حتی افزایش نرخ بهره بانکی و رکود اقتصادی و گسترش بیکاری ناشی از آن، ۲. کاهش توان وام دهی بانک ها به سبب آنکه اولا بخش مهمی از تسهیلات بانکی به امهال مطالبات قبلی اختصاص یافته و ثانیا سهم پرداخت بهره به سپرده ها در خلق پول جدید پیوسته افزایش یافته است (کاهش کیفیت رشد نقدینگی به معنای خلق پول برای پرداخت بهره به جای خلق پول برای اعطای تسهیلات و سرمایه گذاری)، ۳. خطر جهش تورمی که محصول رشد سریع و بی مبنای حجم سپرده ها (نقدینگی) در اثر پرداخت بهره ازسوی بانک هاست و بروز آن صرفا به دلیل نرخ بهره بالای بانکی به تعویق افتاده است، ۴. آثار توزیعی مخرب به نفع سپرده گذاران کلان بانک ها و به زیان بخش های تولیدی و توده مردمی که فاقد سپرده های کلان هستند، ۵. بیم از بروز تبعات اجتماعی، ۶. درنهایت تشدید و تعمیق روزانه ناترازی بانکی، با افزایش روزانه شکاف میان ارزش واقعی دارایی ها و بدهی های شبکه بانکی. درنتیجه، عدم معالجه ناترازی پنهان شبکه بانکی، اقتصاد کشور را با خطر اساسی تشدید رکود، بیکاری، توزیع نابرابر درآمد و پتانسیل جهش تورمی روبه رو ساخته است. البته باید توجه داشت که هرچند شکاف بین دارایی و بدهی شبکه بانکی، چندین برابر کل سرمایه آنها تخمین زده می شود، اما این به معنای اعسار ترازنامه ای کلیه بانک های کشور نیست، لکن بخش قابل توجهی از بانک ها با ناترازی پنهان دست وپنجه نرم می کنند. در این میان تبیین های متعارف نظیر انتساب ناترازی شبکه بانکی به عواملی نظیر بدهی های دولت به سیستم بانکی، سرکوب مالی (کنترل دستوری نرخ بهره) در سال های قبل، نقش موسسات مالی غیرمجاز و تسهیلات تکلیفی، دچار نقص جدی است. بدهی های دولت به بانک ها در عین شکل دادن به بخشی از دارایی های منجمد، از حیث عدم عمومیت و شمولیت بین همه بانک ها، حکایت از وجود عوامل بنیادین دیگری دارد که کلیت سیستم بانکی را به طور منفی متاثر ساخته است. سرکوب مالی به معنای کنترل دستوری موثر نرخ بهره، به طور مستدلی فاقد دوره ای طولانی و وسعتی معنا دار از تحقق خارجی بوده، بلکه طی سال های ۱۳۹۶-۱۳۹۳، عدم مهار نرخ بهره نیروی موثر بر غلبه رشد بدهی بر دارایی بوده است. موسسات غیرمجاز نیز هرچند بر تشدید مسابقه نرخ بهره اثرگذار بوده اند، اما اولا تنها بازیگران بد بازار پول نبوده اند و ثانیا فعالیت آنها در سایه همراهی موسسات مجاز ممکن شده است. درنهایت تسهیلات تکلیفی به جهت سایز پایین و محدود بودن آن به برخی بانک های دولتی، قادر به تبیین یک ناترازی نسبتا فراگیر نیست. ناترازی پنهان در شبکه بانکی در حال حاضر (نیمه سال ۱۳۹۶)، بیش از هرچیز، به بازی شکل گرفته بین بانک ها از ابتدای آزاد سازی سیستم بانکی باز می گردد که در قالب آن نرخ بهره بانکی در اثر رقابت کنترل نشده بانک ها افزایش یافته و دچار چسبندگی شده است. درواقع «توسعه بانکداری خصوصی در فقدان حکمرانی مناسب پولی و بانکی» را باید ریشه اساسی ناترازی پنهان در شبکه بانکی ایران دانست. سیاست انقباضی دولت و بانک مرکزی از سال ۱۳۹۲ در جهت عدم عرضه پایه پولی (ذخایر) در عین عدم تشدید نظارت بر بانک ها نیز، که براساس درکی نادرست از پدیده های پولی شکل گرفته بود، بر رقابت بانک ها برای جذب ذخایر و درنتیجه فشار بر نرخ بهره افزود. قواعد بازی معیوب و کنترل نشده در تعیین نرخ بهره بانکی در کنار رویکرد انقباضی دولت، موجب شد نرخ بهره بانکی علی رغم کاهش رشد عوامل تعیین کننده ارزش دارایی های بانک، کاهش نیابد. البته بانک مرکزی در میانه های سال ۱۳۹۴ در چارچوب بسته خروج از رکود، با افزایش عرضه ذخایر، تاحدی نرخ بهره ب��ن بانکی را کاهش داد، اما به واسطه دغدغه های تورمی، این سیاست را متوقف کرد و مجددا نرخ افزایش یافت. در شرایطی که اجرای ناقص الگوی حسابداری تعهدی این امکان را به بانک ها می داد که به محض تعریف تسهیلات و بدون بازگشت واقعی آن، دارایی و سود شناسایی کنند، بانک ها برای پوشاندن شکاف دارایی-بدهی (زیان) به ساختن دارایی های موهومی پرداختند (از طریق امهال مطالبات غیرجاری و بیش ارزشگذاری دارایی های ثابت). امهال مطالبات نه فقط به جهت زنده نشان دادن دارایی ها برای بانک ها مطلوب بود، بلکه برای وام گیرندگان نیز از جهت تداوم حیات آنها تنها انتخاب موجه بود. در این بین نه حسابرسان بانک ها و نه بانک مرکزی به عنوان نهاد ناظر و سیاستگذار پولی، تمایلی به افشای معضل و ابعاد آن نداشتند. لذا می توان گفت پوشاندن ناترازی بانک ها در ایران و تداوم آن، محصول یک توافق ضمنی بین همه عناصر دخیل در این معضل بوده است. این رویه تا سال ۱۳۹۵ که با افزایش شفافیت صورت های مالی بانک ها و اعمال نظارت جدی تر ازسوی بانک مرکزی، بخش کوچکی از دارایی های موهومی انباشت شده در ترازنامه بانک ها آشکار گردید، ادامه داشت. خروج از این ناترازی پنهان، با توجه به پیچیدگی علل و عوامل آن و همچنین ابعاد گسترش یافته آن، با اقدامات موردی نظیر افزایش سرمایه بانک ها از محل حساب تسعیر بانک مرکزی یا اوراق سازی بدهی های دولت، میسر نیست، بلکه نیازمند یک بسته سیاستی مشتمل بر اقدامات سریع و سازگار در حوزه سیاست پولی، سیاست ارزی، نظارت بانکی، بودجه دولت و همچنین پشتیبانی های جدی ازسوی قوای مقننه و قضائیه است. در شرایط کنونی [شهریور سال ۱۳۹۶] نظام بانکی، سه راه پیش روی سیاستگذاران قرار دارد: ۱.اادامه وضع موجود که به معنای تداوم نرخ بهره حقیقی بسیار بالا، عم��ق تر شدن ناترازی بانک ها و رکود اقتصادی است. ۲. کاهش نرخ بهره از طریق سیاست پولی انبساطی و تزریق پایه پولی به بازار بین بانکی که موتور مولد ناترازی بانک ها را موقتا متوقف خواهد کرد، اما نه تنها هیچ اصلاحی در نظام بانکی شدیدا معیوب ما رخ نخواهد داد، بلکه به دلیل وقوع تورم های بسیار بالا، کلیه هزینه های سوءعملکرد مدیران و سهامداران بانک ها، حسابرسان و مقام ناظر بانکی را بر دوش مردم تحمیل می نماید. ۳. انجام اصلاحات بنیادی در نظام بانکی، انحلال و اخراج بازیگران بد از نظام بانکی، آشکارسازی دارایی های موهومی بانک ها و تحمیل هزینه های آن به سهامداران و سپرده گذاران عمده، که به لحاظ اقتصاد سیاسی، دارای هزینه های قابل توجهی خواهد بود و نقطه شروع آن، تدوین بسته خروج از ناترازی پنهان بانکی است. در صورتی که مقامات کشور نسبت به ضرورت و فوریت درمان ناترازی پنهان بانک ها آگاه و به لوازم آن ملتزم شوند، روش های متعددی برای خروج از وضعیت کنونی قابل ارائه است و تجارب جهانی قابل استفاده ای در دسترس می باشد. تاخیر در علاج این ناترازی پنهان، منجر به ایجاد هزینه های قابل توجهی برای کشور خواهد شد؛ از یک سو به واسطه نرخ بهره حقیقی بالا و افزایش آن، خروج از رکود به تعویق می افتد و بیکاری افزایش می یابد و ازسوی دیگر به واسطه افزایش شکاف بین دارایی ها و بدهی های شبکه بانکی، هزینه های اصلاح ترازنامه بانک ها افزایش خواهد یافت. مرکز پژوهش ها در گزارش های دیگری به بسته پیشنهادی به منظور خروج از ناترازی پنهان شبکه بانکی، خواهد پرداخت.

نویسندگان

سیدعلی روحانی

مدیر مطالعه

عادل پیغامی

ناظر علمی

تیمور رحمانی

ناظر علمی

احمد شعبانی

ناظر علمی

صمد عزیزنژاد

ناظر علمی

محمد قاسمی

ناظر علمی

سیدعلی مدنی زاده

اظهارنظر کننده

امینه محمودزاده

اظهارنظر کننده

توحید آتشبار

اظهارنظر کننده

بهروز هادی زنوز

اظهارنظر کننده