خوانش مفهوم بدن با اندام نامعین در معماری فرانک گهری با تمرکز بر اندیشه ژیل دلوز

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 169

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICACU02_0059

تاریخ نمایه سازی: 13 اسفند 1401

چکیده مقاله:

ژیل دلوز فیلسوفی تجربه گراست که طرح گریز از سازمانمندی را موردبحث قرارداده است . سازمان منجمدکننده حیات است و سازمان گریزی باعث می شود تا امکان حیات به خوانش فلسفه پسامدرن شکل بگیرد حقیقت حیات که نوسان در-میان امربالقوه است رخدهد. دلوز گریزاز سازمانمندی در بدن را به بدن بااندام نامعین مرتبط می کند. آیا این مفهوم می تواند در هنرمعماری و در تحلیل و بررسی آثار معماران پست مدرن موردتوجه قرارگیرد و اگر در آثار معماری میتوان این مفهوم را جستجو نمود، در آثار فرانک گهری ، مصداق دارد؟ این پژوهش سعی برآن دارد بابررسی مفهوم بدن بااندام نامعین در معماری با تکیه بر نظریات دلوز و نیروهای وارده درآثار گهری ، باروش تجزیه و تحلیل بصورت فرمالیستیاست به خوانش این مفهوم در بناهای این معمار از طریق تحلیلهای بصری دست یابد. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که مفهوم بدنبا اندامنامعین در بنیانهای خلق آثار گهری نقش داشته است . در این آثار میتوان سیالیت ، عدم قطعیت و حالتی مابین امر بالفعل و بالقوه را در پیکر بی جان، اما زنده و پویای آنها درکنمود. روش تحقیق کیفی و توصیفی - تحلیلی می باشد و شیوه گردآوری اطلاعات بصورت اسنادی و کتابخانه ای صورت پذیرفته است . با بررسی برخی آثار فرانک گهری ، مفهوم بدن با اندام نامعین و همچنین ساخته شدن در پروسه تجربه کردن، به توصیف آثار با تکیه بر آراء دلوز پرداخته می شود.

کلیدواژه ها:

ژیل دلوز ، فرانک گهری ، بدن با اندام نامعین ، پساساختارگرا.

نویسندگان

حسین اردلانی

گروه فلسفه هنر واحدهمدان دانشگاه آزاداسلامی همدان ایران

فاطمه احمدی

گروه معماری واحدقروه دانشگاه آزاداسلامی قروه ایران