واکاوی دیدگاههای نظریه پردازان تعلیم و تربیت به نقش اجتماعی آموزش و پرورش

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 40

فایل این مقاله در 8 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

RAVAN06_0307

تاریخ نمایه سازی: 11 اردیبهشت 1403

چکیده مقاله:

در این پژوهش ، به بررسی دیدگاههای مختلف نظریه پردازان تعلیم و تربیت در خصوص نقش اجتماعی آموزش و پرورش پرداخته شده است . از دیدگاه مکاتب انتقادی ، آموزش و پرورش نه تنها به عنوان یک فرآیند انتقال دانش ، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت یا پرورش تفکر انتقادی در باب ساختارهای اجتماعی موجود مورد توجه قرار گرفته است . نظریه طبقاتی کارل مارکس ، آموزش و پرورش را به عنوان وسیله ای برای بازتولید نابرابری های طبقاتی معرفی می کند، در حالی که پیر بوردیو در نظریه بازتولید فرهنگی خود، نقش آموزش و پرورش در تثبیت موقعیت های اجتماعی و فرهنگی را مورد تاکید قرار می دهد. از سوی دیگر، نظریه کارکردگرایی دورکیم ، آموزش و پرورش را به عنوان عاملی برای هماهنگی و انسجام اجتماعی می بیند که از طریق آن ارزشها، هنجارها و دانش مشترک به نسل های آینده منتقل می شود. این دیدگاهها نشان می دهند که آموزش و پرورش می تواند هم به عنوان ابزاری برای تغییر و هم به عنوان وسیله ای برای حفظ وضع موجود عمل کند. در این پژوهش ، با استفاده از روش تحلیل محتوا و بررسی منابع کتابخانه ای ، به اکتشاف نظریات متفاوت درباره نقش اجتماعی آموزش و پرورش پرداخته شده است . نتایج نشان می دهند که آموزش و پرورش در جوامع مختلف می تواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد و تاثیر آن بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی به شدت تحت تاثیر نگرشها و سیاست های حاکم بر نظام آموزشی است . در نهایت ، این پژوهش به این نتیجه می رسد که برای درک بهتر نقش آموزش و پرورش در جامعه ، باید به تحلیل دقیق تری از نظریات مختلف و تاثیرات آنها بر عملکرد نظام آموزشی پرداخت .

نویسندگان

رضا کیومرثی ثانی

کارشناسی آموزش ابتدایی، دانشگاه آزاد

فاطمه خسروشیری

کارشناسی شیمی محض، دانشگاه فردوسی مشهد

هاشم سلطانی نیک

کارشناسی زبان و ادبیات فاسی، دانشگاه پیام نور

نعیما کاظمی راد

کارشناسی ارشد حشره شناسی کشاورزی، دانشگاه علم و فرهنگ