پایان شیرازه تن
[مولانا – دیوان شمس]
آه! که از هر دو کون تا چه نهان بوده ای - خه! که نهانی چنین شهره و پیدای ماست
زان سوی لوح وجود مکتب عشاق بود - و آنچ ز لوحش نمود آن همه اسمای ماست
اول و پایان راه از اثر پای ماست - ناطقه و نفس کل ناله سرنای ماست
گر نه کژی همچو چنگ واسطه نای چیست؟ - در هوس آن سری اوست که هم پای ماست
گرچه که ما هم کژیم در صفت جسم خویش - بر سر منشور عشق جسم چو طغرای ماست
[حسین منزوی]
از قلم فرسایی تقدیر بر لوح وجود
[شمس لنگرودی]
بنویس
بنویس و هراس مدار از آن که غلط می افتد
بنویس و پاک کن
همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند
و ما هنوز مانده ایم، در انتظار پاک شدن و بر خود می لرزیم
***
[یزدانپناه عسکری]
بنوبس با سر انگشت بر لوح وجودت در این ظلمات خویشتن
ای لرزه ی انتظار حزن انگیز وضوح دقیقه ی موعود تطهیر و گسیختن
پایان شیرازه ی تن
دریاب آزادی به یاد آوردن وجود فروزان خویشتن را
_______
کلیات دیوان شمس تبریزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان – تهران: انتشارات پژوهش 1383، غزل 460
5+5:147