پایان شیرازه تن

11 فروردین 1403 - خواندن 2 دقیقه - 80 بازدید



[مولانا – دیوان شمس]

آه! که از هر دو کون تا چه نهان بوده ای - خه! که نهانی چنین شهره و پیدای ماست

زان سوی لوح وجود مکتب عشاق بود - و آنچ ز لوحش نمود آن همه اسمای ماست

اول و پایان راه از اثر پای ماست - ناطقه و نفس کل ناله سرنای ماست

گر نه کژی همچو چنگ واسطه نای چیست؟ - در هوس آن سری اوست که هم پای ماست

گرچه که ما هم کژیم در صفت جسم خویش - بر سر منشور عشق جسم چو طغرای ماست

[حسین منزوی]

از قلم فرسایی تقدیر بر لوح وجود

[شمس لنگرودی]

بنویس

بنویس و هراس مدار از آن که غلط می افتد

بنویس و پاک کن

همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند

و ما هنوز مانده ایم، در انتظار پاک شدن و بر خود می لرزیم

***

[یزدانپناه عسکری]

بنوبس با سر انگشت بر لوح وجودت در این ظلمات خویشتن

ای لرزه ی انتظار حزن انگیز وضوح دقیقه ی موعود تطهیر و گسیختن

پایان شیرازه ی تن

دریاب آزادی به یاد آوردن وجود فروزان خویشتن را

_______

کلیات دیوان شمس تبریزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان – تهران: انتشارات پژوهش 1383، غزل 460

5+5:147

یزدانپناه عسکریمولانا جلال‌الدین محمد بلخیحسین منزویشمس لنگرودی